شغل : دانشجو
سن : 22 سال
وضعيت تأهل : مجرد
محل شهادت : تقاطع خيابان طالقاني ، وليعصر
تاريخ شهادت : 5/7/1360
زندگينامه ....
شهيد فرزاد رئيس زاده در ششم ارديبهشت 1338 در رشت متولد شد . در دوران طفوليت فوق العاده آرام و ساكت بود و از كودكي مراقب بچه هاي كوچكتر از خود و غمخوار آنها بود . دوره دبيرستان را در تهران گذارند و براي تحصيلات متوسطه وارد دبيرستان البرز گرديد و پس از اخذ ديپلم در كنكور دانشگاه شركت كرد و به دانشكده پلي تكنيك تهران راه يافت و به تحصيل در رشته مهندسي مكانيك پرداخت . در دوران تحصيلات دانشگاهي يكي از فعالين مبارزات دانشجويان مسلمان بود و در اين راه يك بار نيز توسط مزدوران رژيم شاه دستگير گرديد .
با تابش اولين انوار رهايي بخش انقلاب اسلامي به سنگر مستحكم انقلاب ، مسجد روي آورد و فعاليت خود را در اين مكان مقدس با كتابداري كتابخانه مسجد مهدي (عج) شروع كرد و در اين كار آنچنان پشتكاري از خود نشان داد كه در اندك زماني به يكي از اركان مهم مسجد تبديل گشت . او يكي از بنيانگذاران مركز فعاليت هاي اسلامي مسجد مهدي (عج) بود و مسئوليت هاي سنگيني همچون تشكيلات و روابط عمومي مسجد ، مسئول روابط عمومي بسيج ستاد مسجد مهدي (عج) را بر عهده داشت .
در همان اوايل آغاز جنگ تحميلي به همراه يكي از ياران همرزمش ، شهيد مسعود كبكانيان به سوسنگرد رفت و در مسجد آنجا به كار فرهنگي پرداخت . علاقه او به كار فرهنگي و ترويج اسلام آنچنان بود كه مدام در جلسات گوناگون شركت مي جست .
دامنه فعاليت هاي او به مسجد مهدي (عج) محدود نمي شد ، فرزاد در راه خدمت به مستضعفان به سيستان و بلوچستان رفت و به عنوان عضو شوراي جهاد سازندگي شهرستان ايرانشهر ، در آن منطقه محروم به فعاليت و تلاش پرداخت و به نيازهاي روستائيان مي پرداخت .
او علاوه بر اين در جهاد دانشگاهي پلي تكنيك تهران نيز فعاليت گسترده داشت و يكي از مسئولين پر كار آنجا به شمار مي رفت و جهادگري خستگي ناپذير بود . زندگي اش در مسجد و جهاد خلاصه شده بود و زندگي مادي برايش ارزش نداشت .
در مسجد گاهي براي افطار به نان خشك و چايي اكتفا مي كرد و اگر در سفره دو نوع غذا بود تها يكي را مي خورد . از لحاظ لباس نيز تنها به يك دست لباس بسنده مي كرد و البسه اضافي نو را به افراد محتاج مي داد . پيرو راستين مولاي متقيان علي (ع) بود و در زندگي و شهادت اين راه را مي پيمود .
شهادتنامه ...
شهيد رئيس زاده در روز شهادت چند بار از منزل خارج شد و دوباره به منزل برگشت و از همه به خصوص مادرش كه علاقه وافر به او داشت خداحافظي كرد و گويي شهادت به او الهام شده بود . در روز پنجم مهر 1360 ، آن زمان كه منافقين كوردل به منظور كشتار مردم در سطح شهر دست به اغتشاش مسلحانه زده بودند ، فرزاد به هنگام عبور از خيابان متوجه توطئه مزدوران استكبار جهاني مي شود و به مصاف آنها مي رود .
او از ماهيت پليد و جنايتكارانه منافقين به خوبي مطلع بود و مي دانست كه آنها به قصد كشتار مردم دست به اغتشاش زده اند . مي دانست كه محراب شهادتش به دست منافقين زمان در همين خيابان هاي تهران خواهد بود و آگاهانه قدم به مشهدش نهاد . تروريست ها او را هدف گلوله قرار دادند و اين جهادگر پر تلاش با پيكري گلگون در پاييز زمان پر پر شد ، تا لاله هاي جاودانه در گلزار شهيدان اسلام شكوفه زند .
پزشكي قانوني شهادت برادر رئيس زاده را به شرح زير گواهي نموده است :
" جسد فرزاد فرزند حسين شهرت رئيس زاده در تاريخ 5/7/1360 فوت نموده است ، در تاريخ 6/7/1360 در اين مركز توسط پزشكي قانوني و با حضور بازپرس كشيك دادسراي تهران مورد معاينه قرار گرفت و علت مرگ اصابت گلوله به مغز و قفسه صدري تعيين و جواز دفن به شماره ... به نام وي صادر گرديد ."
فرزاد مي گفت ديگر طاقت ديدن شهادت ياران خود را كه در مسجد فعاليت مي كنند ، ندارم و براي پيوستن به آنها بي تابم . او فراق ياران را نتوانست تحمل كند و عاقبت به آنها پيوست و آرزوي ديرينه اش عملي شد .
در وصيتنامه اش نوشته بود كه به روي سنگ قبرم بنويسيد :
ياران همه سوي مرگ رفتند بشتاب كه تا ز ره نمانيم
او از راه نماند ، رهروي عاشق بود و به وصال رسيد ، روانش شاد باد .
يادنامه ...
گذري بر خصوصيات و زندگي شهيد فرزاد رئيس زاده ، مصعب ابن قيس مسجد مهدي (عج)
كه بود فرزاد ؟ از كجا آمد ؟ چه ها كرد ؟ و كجا رفت ؟
همي دانم كه او هم مثل ما از نسل آدم بود .
سرشته از گل و و از روح ، پرورش ديده به دامان محيطي دور از رنج و محنت ها .
منتهي عاصي به هر چه ناز و بي دردي .
و روي آورده سوي درد .
او را بچه ها مصعب ابن قيس مي خواندند .
و اين تمثيل اندر باره اش حق است و او از بين زندگي توام به ننگ و عار ، و مرگ سرخ همراه شرافت آخري بگزيد .
كه بود فرزاد ، از كجا آمد ؟ چه شد ؟
كار خود را از كتاب آغاز كرد ، خود خواند و تفكر كرد .
و در آخر ، با تفكر ، با تأمل ، با تعقل ، راه خود بگزيد .
ره اسلام ، راه انسان ها ، راه آنهايي كه سوي روح ، سوي اوج ، سوي او نظر دارند .
و در اين راه چه سختي ها تحمل كرد ؟ مشقت ها كشيد ، شب ها نخوابيد ، به هر جا از براي ياري حق رفت به سوسنگرد رفت ، او همراه مسعود و در آنجا نيز در مسجد نخستين سنگر اسلام ، سنگر كرد .
كه او مي خواست واقعاً رهروي درد آشناي راه حق باشد ، مسلمان باشد ، و همچون حسين غمخوار مظلومان ، نه همچون خام فكران مدعي ، پر مدعا ، اما درون خالي .
شب و روزش ، همه فكرش ، همه ذكرش ، نثار داغداران بود .
گهي سرگرم دلجويي ز مادرها ، و گه در فكر رتق و فتق ، كار دفن و كفن شهيدان بود .
خلاصه بعد كوشش ها ، رنج بردن ها ، خدا را هر كجا جستن و از دنبال حق هر كجا رفتن يافت و عاشق شد ، آن هم چه عشقي ، عشقي كه سر تا پاي جانش غرق آتش كرد . عشق حق ، عشق خدا ، عشق كينه ورزيدن به جباران .
آري ، آري مصعب ما ديد و عشاق شد ، مطمئن شد ، هدف را ديد ، صداي دوست را بشنيد .
شعله هاي آتش معشوق را در طور ايمن ديده و شد فرزانده آن فرزاد .
وصيتنامه ....
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر انشاءالله شهید شدم اي مادر ... هرگز در سوگم نگرئيد چون من ناراحت خواهم شد . (حداقل در بين مردم نباشد ، در خلوت خود دانيد كه چه كنيد) در بهشت زهرا اگر جنازه داشتم و خاك شدم بر روي سنگ قبر نوشته شود :
ياران همه سوي مرگ رفتند بشتاب كه تا ز ره نمانيم
بنده فرزاد رئيس زاده با ايمان به خداوند قادر متعال و رسول فرستاده اش حضرت محمد (ص) و دوازده امام معصوم (ع) كه اولين آنها مولايمان علي (ع) است و آخرين آنها مهدي (عج) موعود كه انشاءالله هر چه زودتر ظهور نمايد و جهان را از عدل پر كند و انشاءالله كه ما نيز بتوانيم سرباز وي باشيم و ايمان به اين كه امام خميني نائب بر حق امام زمان است و وي تنها فردي است كه مي تواند زمينه ظهور امام زمان را ايجاد نمايد و در حد قدرت بشري مستكبرين را نابود و مستضعفين را پيروز نمايد . البته از حد قدرت بشر عادي مثل ما نيز خيلي بيشتر ، چون پشتيبان وي امام زمان و خداوند متعال است و او را هدايت و ياري كامل مي نمايند .
من مي خواهم كه آرم مسجد مهدي (عج) در روي سنگ قبرم حك شود ، چون يك آرم جامع و كامل براي حركت خود مي دانم نه به خاطر گروه گرايي و مسلمان زدگي بلكه به خاطر اين كه به طور كامل شروع حركت و اهداف مان را مشخص كند .
1. شروع حركت از اسلام است چون در وسط و پايين و زير قلم قرار دارد . شروع حركت اجتماعي من هم در دانشكده بود كه از طريق كميته فرهنگي سازمان دانشجويان مسلمان وارد اجتماع شدم . پس شروع حركتم را از اسلام مي دانم و آن هم توسط قلم از دو طريق مطالعه كتب و شركت در كار فرهنگي .
2. اين حركت اسلامي توسط جايگزيني فرهنگ اسلامي را سعي داشته ام كه در متن زندگي محور زندگي ام و در جنب آن كارهاي سازندگي جامعه و اصلاح آن بوده است ، البته نه در جنب كه مهم نباشد ، بلكه مهم ولي ستون آنها همان اسلام بود . (در حد امكان)
3. اين حركت سه جانبه (فرهنگي ، نظامي ، سازندگي) را در مسجد شكل دادم ، عليرغم اين كه در هر محيط ديگري امكانش بود ولي از آنجا كه در مسجد مي توان محوري ترين كار فرهنگي اسلامي را ارائه داد .
بنابراين در آرم مسجد بر روي قلم بنا شده است و گندم شمشير وي را به عنوان حفاظ نگهداري مي كنند . بنابراين مسجد اصيل است براي ارائه اين كار از طرف مسجد مردمي ترين محلي است كه مي توان در جامعه مطالب بالا را پياده كرد .
4. انشاءالله اين مسجد كه از نام مسجد امام زمان است (مسجد مهدي عج) و عملاً نيز با اين همه سرباز (تا اين تاريخ 7 سرباز) انشاءالله مسجد امام زمان باشد ، براي من موجب حركتي باشد كه سرباز امام زمان شوم و به لقاء الله پيوندم كه نهايت و غايت حركت آن آرم را نشان مي دهد .
5. اما در مورد آن آيه قرآن كه در آرم است ، انشاءالله كه در اين مسجد پايه كارمان بر تقوا است و بنابراين شايسته است كه در آن قيام كنيم و مرداني باشيم در اين مسجد كه سعي در پاك كردن نفس و روح خود بنماييم كه اصل كار براي اين حركت از اسلام به الله همان تزكيه و تطهير نفس است . فرزاد ، 15/5/1360
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 24 ، رديف 96 ، شماره 44