روایتی دیگر از جنایات حزب رزگاری (رستگاری)

Aarafi

توطئه ضدانقلاب و منافقین در کردستان بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی شروع شد. دلایلی که موجب شد کردستان به مرکز فعالیت «ضد‌انقلاب‌ها» تبدیل شود، بافت اجتماعی، وجود فئودالیسم، ناسیونالیسم کردی، فقر فرهنگی و اقتصادی، اختلافات مذهبی و تفرقه‌اندازی بین تشیع و تسنن و اقلیمی مناسب برای فعالیت‌های خرابکارانه و جنگ‌های چریکی و... بود.

شهید حسین اعرفی در 22دی1343، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش احمد، فروشنده و مادرش فاطمه خانه‌دار بود. او تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. در ابتدا به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد. چهار سال اول را در تیپ14 امام‌حسین علیه‌السلام گذراند. در ابتدا به عنوان نیروی پیاده و سپس در قسمت ادوات(واحد 106لشکر امام‌حسین) مشغول به خدمت شد و در نهایت به سمت فرماندهی تیپ قمربنی‌هاشم منصوب شد و دو سال در این منصب مشغول به خدمت بود. حسین اعرفی در عملیات‌های بستان و بیت‌المقدس حضور داشته است. بيستم شهريور1364 در مريوان، حزب رستگاری طی عملیاتی غافلگیرانه به خودروهای نظامی که در حال عبور از منطقه بودند حمله کرده، او و چند تن از همراهانش را به شهادت رساندند. پیکر مطهر شهید حسین اعرفی در گلستان شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

آن‌چه می‌خوانید شرحی است بر مصاحبه با خواهر شهید حسین اعرفی:

«حسین به شفاعت علامه مجلسی 21سال عمر کرد. بچه‌های مادرم به دلایل نامعلومی در پنج الی شش ماهگی از دنیا می‌رفتند. برای حسین مادرم خیلی می‌ترسید. هر چه او را دکتر می‌بردند فایده نداشت. حسین خیلی گریه می‌‌‌‌کرد و کسی متوجه نمی‌شد علت گریه‌اش چیست. مدام ناله می‌کرد تا این‌که مادر به رسم آن زمان حسین را به یک آقای سید فروخت. یعنی حسین را از لباس سید رد کرد و به ازای دعای خیر سید در حق حسین، تقبل کرد تا مدتی خوراک و پوشاک  آقا سید را فراهم کند.

 پس از مدتی در همان دوران کودکی حسین سینه درد شدیدی گرفت، باز هم از دوا و دکتر نتیجه‌ای حاصل نشد. مادرم از راه بیمارستان با دلی سرشار از امید به خدا به مرقد علامه مجلسی رفت. با اراده خداوند شفاعت ایشان در حق حسین اجابت شد تا زمانی‌که حسین 21ساله شد و به مقامی رسید که لایق شهادت شد. برادرم علاقه زیادی به درس خواندن نداشت. بعد از سوم راهنمایی به جبهه اعزام شد.

برادر شهید: «تابستان بود. آمد در مغازه‌ام و گفت: «به نظر شما من چه کار کنم؟» من هم به او گفتم دو راه پیش پایت می‌گذارم، به اختیار خود انتخاب کن. یا کار و کاسبی برای خودت دست و پا کن و یا به جبهه برو. این شد که  درس و مدرسه را رها کرد. چون برای اعزام یک سال کم داشت شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرد و 1343 را به 1342 تغییر داد. حسین 15سال بیشتر نداشت که به جبهه اعزام شد.  شش سال تمام در جبهه ماند و مبارزه کرد. از دعای خیر پدر و مادرم و آیه‌الکرسی‌های شبانه‌شان بود که در طول این 6 سال خداوند او را حفظ کرد و جز یک ترکش جزئی که به پایش اصابت کرده بود تا لحظه شهادت آسیبی ندید. او در دل حادثه بوده؛ اما به لطف خدا آسیبی نمی‌دید. طوری که به او لقب «حسین ضد گلوله» داده بودند.

عجیب بود برعکس همه او آرزوی شهادت نمی‌کرد. از خدا می‌خواست آن قدر عمر کند تا بتواند به آمریکا برود و وارد سازمان سیا شود و در آن‌جا همه آن مزدوران و همه کسانی که در حق مردم ایران و مسلمانان ظلم می‌کنند را به هلاکت برساند.»

شاید از 12ماه سال یک ماه هم به مرخصی نمی‌آمد؛ اما زمانی هم که اصفهان بود تمام فکر  و ذکر و عملش برای خدمت به جبهه بود. ماشین یکی از اقوام را می‌گرفت و می‌رفت اطراف شهر برای جبهه نیرو جمع می‌کرد.

مرام مولایش علی را به ارث برده بود، حقوق جزئی‌اش را که می‌گرفت صرف رفع نیازهای مستنمندان می‌کرد.  

به صله‌رحم بسیار اهمیت می‌داد؛ حتی زمانی‌که فقط یک روز مرخصی داشت، همان یک روز به همه فامیل و خواهر و برادرهایش، حتی برای پنج دقیقه، سر می‌زد.

به خانواده رزمندگان و مجروحان سر می‌زد و آن‌ها را دلداری می‌داد. رفتار شهید با زیر دستانش خیلی خوب بود. اعضای تیپ قمر بنی‌هاشم را اهالی شرق اصفهان تشکیل داده بودند. آن‌ها از این‌که حسین که یک اصفهانی بود فرمانده تیپ شده بود ناراحت بودند و او را اذیت می‌کردند، دوست داشتند فرمانده تیپ آن‌ها از همشهری‌های خودشان باشد. بعد از شهادتش، چند تن از اعضای تیپ سر مزارش برایم تعریف کردند که خیلی اذیتش می‌کردیم. وقتی در اتاق اطلاعات سپاه بودیم و او مشغول سخنرانی بود کفش و کلاهش را بر می‌داشتیم و قایم می‌کردیم؛ اما او چیزی نمی‌گفت و پابرهنه می‌رفت تا مبادا حرفی بزند که کسی از او رنجیده خاطر شود.

بعد از عملیات بیت‌المقدس بود که تمامی بچه‌های لشکر امام حسین در شهرک دارخوین مستقر بودند. آمد و سریع به حمام رفت. من هم در این فرصت لباس‌هایش را شستم. آن قدر هوا گرم بود که تا از حمام برگشت لباس‌هایش خشک شده بود. او که ترکش خورده بود خونش اصلا بند نمی‌‌آمد. به او دستور داده بودند به بیمارستان برود و بستری شود؛ اما روح سرکشش به او اجازه نمی‌داد. او بی‌تاب خط مقدم بود. می‌گفت باید بروم بچه‌ها تنهایند.»

روایت شهادت شهید از زبان برادرش:

«آن زمان قرار بود عملیاتی در غرب کشور انجام گیرد. برای شناسایی منافقین و ضدانقلاب به کردستان می‌رفتند. آن موقع حسین فرمانده تیپ قمر بنی‌هاشم بود. بین راه کنار جوی آبی استراحت کردند و حسین به بچه‌ها قول داده بود که بعد از عملیات جوجه مهمان او هستند. نزدیک غروب خورشید، زندگی حسین و دوستانش نیز در حال غروب بود. در یکی از پیچ‌های گردنه‌های کردستان منافقین خودرویی را با بمب یا نارنجک منفجر کردند. نمی‌دانم حسین از کجا متوجه افول زندگی‌اش شده بود که شروع به جویدن اسناد موجود کرده بود و در لحظات آخر نیز هر آنچه مانده بود را با خون خودش برای همیشه مهر و موم کرد تا مبادا دست نااهلان بیفتد.

حسین 15ساله ما در طی این 6سال خیلی خوب توانسته بود پله‌های صعود به سمت رستگاری را طی کند. صدام حسین ملعون به پول آن زمان یک میلیون تومان مژدگانی تعیین کرده بود برای جنازه حسین؛ اما اراده خداوند چیزی جز این را رقم زد به گونه‌ای که خود حسین به خواب یکی از اقوام آمده بود و گفته بود: «دعاهای پدر و مادر جنازه من را از دست آنها نجات داد.» فردای روز شهادتش یعنی  21شهریورماه 1364 حسین به آغوش پدر و مادر بازگشت. شهادت حسین آنقدر برای حزب رستگاری مهم بود که در رادیو عراق اعلام کرده بود: «ما امروز برابر با  20شهریور سال1364 حسین اعرفی را کشتیم.»


مطالب پربازدید سایت

بنیاد هابیلیان

شهید سید مجتبی هاشمی

نشست کیفردهی به جرایم تروریستی

حمایت حقوقی از قربانیان تروریسم در ایران

حمله تروریستی خاش تحت حمایت کامل آمریکا بود

خانواده شهدای حمله تروریستی خاش ـ زاهدان از آمریکا شکایت می‌کنند

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان با خانواده شهدای ترور حمله تروریستی راسک و چابهار

دیدار با خانواده شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهار

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

منافقین و صهیونیست‌ها دست کمی از یکدیگر ندارند

یادداشتی از بنیاد هابیلیان

شبکه هرمی ترور

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان با خانواده شهید حسن‌نژاد

شهید حسن نژاد ذوب در خدمت به مردم بود

جدیدترین مطالب

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان با خانواده شهید حسن‌نژاد

شهید حسن نژاد ذوب در خدمت به مردم بود

یادداشتی از بنیاد هابیلیان

شبکه هرمی ترور

بنیاد هابیلیان

شهید سید مجتبی هاشمی

حمله تروریستی خاش تحت حمایت کامل آمریکا بود

خانواده شهدای حمله تروریستی خاش ـ زاهدان از آمریکا شکایت می‌کنند

جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

منافقین و صهیونیست‌ها دست کمی از یکدیگر ندارند

نشست کیفردهی به جرایم تروریستی

حمایت حقوقی از قربانیان تروریسم در ایران

دیدار دبیرکل بنیاد هابیلیان با خانواده شهدای ترور حمله تروریستی راسک و چابهار

دیدار با خانواده شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهار

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان